Page 11 - Hazyaane Sorkh
P. 11

‫خودکارم را از دی بزل پ اهنم ب ون آوردم و در مززم فروکتمردم ختموب‬
‫پخته شده بود‪ .‬دیش ماهواره که غذا فاسد شده ش د‪.‬ل در آن بتمود‬
‫را برداشی و در سمل زباله لیالی کردم‪ .‬با تکها از آنک که از آن بهقنوان‬
‫چنگال اسیتفاده میکردم مززم را درون دیش درار دادم‪ .‬دنگ را برداشی و‬
‫خون به دوش آمدهام را رو مززم ریختم تا ختموهزهتر شتمود‪ .‬دوباره آن را‬

  ‫رو اجاد گذاشی و روغم ترمز را از کابینت که حار ب شتر شبیه به ن‬
‫دعبهابزار بود برداشی و در دنگ لیالی کردم‪ .‬دلبم را از جایش کندم و در‬
‫دنگ رنگپریده رو اجاد انداخ ‪ .‬از ظهر روز د‪.‬ل بعتمدازآن تاتمادف‬
‫کوف کلی ش شهخرده در د‪.‬لم جامانده بود و احساس ناخوشایند به مم‬
 ‫میداد‪ .‬ی حواسپرتم هیچ یادم نبتمود کتمه شتمما از داتمیه تاتمادف لیتم‬
‫ندارید‪ .‬روز د‪.‬ل از انم حوادث در میدان جهتمل در حتمال راننتمدگی بتمودم‬
‫تعتمداد دتملم هتمرزه کتمه دور متمیلها در حتمال ردتم ص بودنتمد حتمواسم را بتمه‬
‫خودشان معموف کردند سرم را که بار بردم دیدم نوک میله پرچم غتمرب‬
‫در اهتزاز است‪ .‬تا خواسی حواسم را جمع کنم با اتوم‪.‬یتمل تعاتم تاتمادف‬
‫کردم‪ .‬ن مرد و زن از اتوم‪.‬یل پیاده شدند و نعره میکشییدند‪ .‬زن ناشینوا‬
‫بود و مرد ناب نا مم هیچگاه پ شازانم از هجوم نعرهها تعا نمیترسییدم‬

                                     ‫‪10‬‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16