Page 17 - Sakhtar
P. 17

‫فصل هفت‬

‫روی می تحریر نشسته بود و سرش را میخاراند و به این‬
‫نکته فکر میکرد که چطور میتواند این کاخ را به یک خانه‬
‫معمول تبدیل کند‪ .‬گذر زمان برایش حس خفگی را به همراه‬
‫داشت‪ .‬انگار حس از درون میگفت زمانش برای اجرای‬

                    ‫کردن این تصمی مدود است‪.‬‬
‫به جای رجوع به حس غریزیاش این بار به عقلش رجوع کرد‬
‫و قانونی برای این تبدیل شدن تعریف کرد‪ .‬او ابتدا یک‬
‫پاککن کشید و آن را با این روش خلق کرد‪ .‬سپس نقاش‬
‫کاخ را از میان نقاشها برداشت و به همراه جعبه مدادرنگیها‬

       ‫و همان پاککن تازه خلق شده از کاخ خارج شد‪.‬‬
‫در راه پل تمام فکرش این بود که اگر این دنیا مخلوق دست‬
‫او و هنرش است پس قوانی حاک بر آن ه میتواند توسط او‬
‫خلق شود‪ .‬رو به روی کاخ نشست و با پاککن تصویر آن را‬
‫از روی کاغذ پاک کرد و دید که کاخ به ترتیب پاک شدن‬
   12   13   14   15   16   17   18   19   20   21   22