Page 15 - Sakhtar
P. 15
فصل ششم
این بار خوب میدانست که باید برای خلق به کاغذ اتکا کند
و نیاز به خلق جزییات ه نیست .اما این نکته را نیدانست
که کشیدن نقاش جدید دنیای فعل را خراب میکند یا چیی
به آن اضافه میکند.
حسش مانند کس بود که در یک هزارتوی پیچیده گی افتاده
است .اما دوباره به حس غریزیاش که میگفت نقاش بکش
اتکا کرد .بالخره دفعهی قبل که به حسش توجه کرد اوضاع
بهتر شد پس این بار ه همان کار را کرد .ابتدا مقداری غذا
کشید تا گرسنگیاش را برطرف کند .به مض خلق نقاش،
غذا روی می حاض شد.
غذا را نوش جان کرد و دست از نقاش کشیدن برداشت.
تصمی گرفت قبل از ادامهی ماجرا گشت و گذاری در کاخ
بزند .کاخ که خلق کرده بود اما هیچ استفادهای از آن نکرد.
به اتاقهای مختلف کاخ که حدودا بیست اتاق بودند سرکشی