Page 20 - Hazyaane Sorkh
P. 20
بعد از هشت یا نه اهت ت ادهت روی و گذشه از شههاهتس اهت هتس
مغتز هت و اتومبدلهتی او ت ر آتشس ب یک بدتبا بیآبوعلف راددم
ک تا چشم کار میکا شور زار بو و اثای از حیت ِت هاچند منقاضشهد
ر آ یافت نمیشد .چشمم ادتهی رفتس سرم انگین شد و الههتم اهوم
اتفتق افتت « :من فقط ا بار میتوانستم ب کمک تو بدتیم و این آ این بار
اات؛ پس وب ب حافم گوش کن .بعدازاین لحظه تنههت با هد مشهات را
حل کنی و من رکواواتکند ب تو میگویم اح ل نزد متندنت یک به
هزار اات؛ امت اگا نزد هم نمتنی و این مسیر را تا ها جت ایش باوی تأثیر
را تو تا ابد واهد متندس پس ب خهدا تهول کهن و راههت را ا امه بهد ».
بلافتصله بعد از اتمتم این ادتم صدای مهدبی آمد و باای حهدو ا یهک قیقه
گوشم اوت میکشدد .کمکم صدای او ِت گوشم قطع شد و ب و م آمدم.
انفجتری کوچک اتفتق افتهت و نهوری آبیرنه مسهیری را جلهوی اهتیم باز
کا .مثل چشما تیزبین یک قتب انتهتی مسیر را رصد کا م .کها ی زمهین
را دم ک ر هوا معلق بو .اگا آ شی کاوی کا ی زمهین بهو پهس مهن
کجت بو م .اؤالی ک هنوز هم جهواشش را نمهی انم .جهواب ایهن اهؤال را هم
نمی انستم ک اصهلا چطهور سر ازآنجهت رآور م و یا اصهلا چهاا اشهتم آ
19