ایرانی غریب
فرقی ندارد در خاک خود سکنی گزیده باشیم یا به خاک غربت پناه برده باشیم؛ ایرانی پناهنده و غریب به دنیا میآید.
فرقی ندارد در خاک خود سکنی گزیده باشیم یا به خاک غربت پناه برده باشیم؛ ایرانی پناهنده و غریب به دنیا میآید.
چند ریزنوشت دلنوشتانه از خاطف را در ادامه خواهید خواند! ۱ میگوید دلی شکستم و دلم بارها شکست؛ ولی به این فکر نمیکند که شاید همان یک دل به خاطرش...
در مختصاتی که متبحرترین فلاسفه هم چارهای جز پناه بردن به سفسطهها نداشتند؛ منطق را در آغوش کشیدم تا چراغ راه ادبیات به دست نااهلان نیفتد؛ ولی حاصل چه شد؟...
ناامیدترین امیدوار شهر سکون، سکوت را در آغوش کشیده، از کالبد خود خارج شده، نگاهی عاقل اندر سفیه به خود انداخته و از شرم نهفته در عمق چشمانش آب میشود....
اگه تو آثارم از رنج با اون ساختار کلاسیکش تو ادبیات مدرن نمینویسم؛ دلیل بر بیرنج بودنم نیست. من یه نویسنده قرن بیستم تو فرانسه، آلمان، آمریکا یا حتی ایران...
عدهای مینوشند تا خویشتن را فراموش کنند؛ منِ دائمالخمر از فکرهای پریشان، میان موجهای بیرحم دریای متلاطم ذهنم شنا میکنم؛ تا به جزیرهی امن واقعبینی برسم و بتوانم خود را...