دستمالِ چرکِ سفسطه
همانطور که با دستمالِ چرکِ سفسطه، خون عقیدهام را از روی چاقوی تحمیلنظرش پاک میکرد؛ گفت: «بهتر است به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم»
همانطور که با دستمالِ چرکِ سفسطه، خون عقیدهام را از روی چاقوی تحمیلنظرش پاک میکرد؛ گفت: «بهتر است به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم»
مرد مدتی بود از خانهاش بیرون نیامده و به تنهایی خویش خزیده بود و جواب کسی را نمیداد. زن کلید انداخت و وارد خانهای که بیشتر به مخروبهای مدرن شبیه...
سلام اولین و آخرین کراش زندگیام؛ شاید از همان اول میدانستی چند سال قبل از اولین بوسهای که در هجدهسالگی در ساحل دریای خزر بر تو زدم، چشمانم به دنبال...
همچو باد بیسرزمین و وطن و کس و کار میان تکاپویی مبهم به نام زندگی سرگشته و حیرانم. تعلق داشتن به جایی یا کسی برای طفلی که توسط مادرش هم...
فرقی ندارد در خاک خود سکنی گزیده باشیم یا به خاک غربت پناه برده باشیم؛ ایرانی پناهنده و غریب به دنیا میآید.
«قرارگاه» از «سعل» یک اثر رپ داستانی است که از جنبهی ساختار روایی و ادبی تراز و کامل است؛ اما چرا میگویم تراز و کامل؛ برای جواب این سؤال باید...