ادبیات

مخ‌نوشت

پرسیوس

تاریخ، حتی در ابعاد اسطوره‌ای، گویی محکوم به تکرار است؛ چرخه‌ای هولناک که در آن، خوب و بدِ زمانه به شکلی اجتناب‌ناپذیر درهم تنیده می‌شوند و ما، در میانه‌ی این...

داستانک

سرزمین پشمک‌ها

آرشام یه پسر کوچولوی شیطون و مهربون بود که عاشق پشمک بود. یه شب، وقتی خوابید، خواب عجیبی دید! خودش رو تو یه سرزمین دید که همه‌جا پشمکی بود. درختا...

دلنوشت

فرازمینی‌ها

شاید آن‌ها روزی بیایند؛ آرام، بی‌صدا، با نوری که از چشم‌هاشان می‌تراود و دنیای ما را مثل پرده‌ای نازک کنار می‌زنند. شب خواهد بود، شاید هم چیزی شبیه شب، اما...

مرد

شب سرد و بارانی بود. مه، کوچه‌های خالی شهر را در بر گرفته بود و تنها صدای قطرات باران بود که سکوت را می‌شکست. دختر روی نیمکتی چوبی نشسته بود،...

دلنوشت

نثرالله

در زمان حیاتش انکارش می‌کردند؛ اما بعد از سپردنش به خاک سرد، شاید بگویند: خدای واژگان بود، روحی که به واژه‌ها جان می‌داد و از کلمات، جهانی تازه می‌آفرید. شاید...

مخ‌نوشت

پچ‌پچ گنده‌گوها

جامعه‌ای که اعتراضش محدود به پچ‌پچ‌های پنهانی و گنده‌گویی‌های بی‌عمل است، هرگز شایسته آزادی نخواهد بود. آزادی نیازمند شهامت، اقدام و ایستادگی است، نه صرفاً گلایه‌های در خلوت و سخنان...