داستان «آرامش» بهقلم «خاطف»
آرامش نام داستانی عاشقانه بهقلم خاطف (محمد روشنیان) است؛ داستان روایتگر عشق یک هنرمند است که آرامش و تعادل روحی خویش را در وجود یارش میبیند؛ این داستان در ۳۴…
آرامش نام داستانی عاشقانه بهقلم خاطف (محمد روشنیان) است؛ داستان روایتگر عشق یک هنرمند است که آرامش و تعادل روحی خویش را در وجود یارش میبیند؛ این داستان در ۳۴…
استاد برنامهنویسی در حال تدریس بود و من حواسم به جای دیگری معطوف؛ با خود میگفتم: «من تمام این دروس تاریخمصرفگذشته را از بر هستم» در همین فکر بودم که…
بهسرعت خود را به سر خیابان رساند. یک نگاهش به ساعت بود و یک نگاهش به جاده در انتظار تاکسی؛ دائم کتش را بررسی میکرد. از نظرش خیلی بد بود…
چوبی در دست داشت و مانند کسی که منتظر عزیزی باشد به جریان آب چشم دوخته بود. حدود ده متر با او فاصله داشتم؛ آنقدر حالش عیان بود که از…
برنامهی ورد را باز کرد و نوشت: ارتش موهایت در باد تروریست تر از داعش بود و پیراهن پسربچه ای که همه را عاصی کرده بود را ترس از دست…
تیر سوم شلیک شد. با سرعتی باورنکردنی از پیچ کوچه گذشتم و با چالاکی خود را نجات دادم. داشتم نفس کم میآوردم که به یک شهرک با دربی شبیه به…