نثرالله

در زمان حیاتش انکارش می‌کردند؛ اما بعد از سپردنش به خاک سرد، شاید بگویند: خدای واژگان بود، روحی که به واژه‌ها جان می‌داد و از کلمات، جهانی تازه می‌آفرید.
شاید پس از مرگش “نثرالله” لقب بگیرد، هرچند که به زبان پارسی می‌نوشت، اما بازهم [شاید] بگویند سخنش به زبان دل‌ها جاری بود؛ مرزهای زبان را می‌شکست و تا بی‌نهایتِ معنا پرواز می‌کرد.
در اتاق کارش از قلم و مرکب و کاغذ خبری نبود. او که روز‌ها، تن لخت و سرد صفحه‌کلیدش را در آغوش می‌کشید و با شوق و خستگی در کنار آن به خواب می‌رفت، گویی زندگی‌اش وقف همین دکمه‌ها و کلمات شده بود.
حالا، سکوتش بلندتر از هر صدایی است.
۶۳
و اما آخرین وصیتش: صفحه‌کلیدم را با من به خاک بسپارید.

اشتراک گذاری پست

بازخوردتان را ثبت کنید

نظرات بسته شده است.