آوارگی جنگ
من از آن نسلی نیستم که رعب وضعیت قرمز هنگام بمباران و پناه بردن به زیرزمین را درک کرده است؛ جنگ را هم بهطور فیزیکی لمس نکردهام؛ اما خوب میدانم هنگامی که شیپور جنگ بهطور رسمی نواخته شود حاصلی جز آوارگی مردم ندارد.
تکلیف آنهایی که بقای خود را در آغاز جنگ میبینند و تاجرانِ جان مردم که نانشان را در خون خلق خدا میزنند مشخص است.
اما عدهای از جهل و ناآگاهی نجات خود را در هجوم بیرحمانه اجنبی به خاکشان میبینند و چشم به دیگری برای نجات خود دوختهاند؛ همان دیگریهایی که هرجا پا گذاشتهاند ویران کردهاند و رفتند؛ عدهای دیگر هم که ماجرا را شوخی گرفتهاند، هیجان جنگ برایشان جذابیت دارد و حتی از آن جوک میسازند!
اما این ذات جنگ است که جز ویرانی و آوارگی برای مردم حاصلی ندارد؛ کاش پس از این همه فراز و نشیب تاریخی ذهنها میپذیرفتند که کسی جز خودمان برای نجات ما صادق و خالص نیست.