اولین تبریک تولد یاسر
سلام یاسر جان، برادرم این نخستین سالگرد میلادت است که در کنار تو هستم، سه روز مانده به ۳۰ خرداد اما منِ صبور در این مورد کمی عجول رفتار کردم.
برای من که یک نویسندهام بیش از هرکسی روشن است که واژهها قادر به بیان میزان بزرگی روح تو نیستند ولی بنا بر چیزهایی که نیاز بود گفته شود، چندخطی برای تو نوشتم تا به یادگار بماند.
خودت بهتر از هرکسی میدانی من از کلیشهها متنفرم؛ بنابراین جای اینکه بهصورت کلیشهای یکمشت حرف احساسی بزنم ترجیح دادم حقایقی را بیان کنم که باید یکبار هم که شده بیان میشد و چه روزی بهتر از روز تولدت.
یاسر جان، یادمان نمیرود و تو هم یادت نرود که فرهنگ و هنر این مملکت به تو مدیون است و تو زمانی که فرهنگ داشت سلاخی میشد بهعنوان یک سرباز مدافع با خلق آثاری استخواندار و سازنده، آتشبهاختیار و بدون کمترین چشمداشت مادی از فرهنگ و هنر این مرزوبوم پاسداری کردی. هرچند هیچگاه از تو بهصورت رسمی تقدیر نشد، هرچند حقت را خوردند و یا نه بهتر است بگویم دزدیدند، هرچند صدایت از تیتراژ فیلمهای سینمایی حذف شد، هرچند حق اجرای کنسرت در خاک خودت را نداری و یا اصلاً چرا راه دور برویم هرچند در همین رپ فارسی خودمان تو فقط تخریب شدی و سالها است یکمشت کوتهفکر به هر روشی متوسل میشوند تا تو را موردحمله قرار دهند اما یادت نرود عدهای هم هستند که قدر اینهمه سال زحمت را میدانند؛ همانهایی که در سالنهای سینما به همه فهماندند آتشفشان را نمیشود با برف بست، همانهایی که سالها است با آهنگهایت هد میزنند، همانهایی که با آهنگ صدای اتحاد تو بارها رقصیدند، همانهایی که در هرلحظهی زندگی خود که ناامید شدند، با حرفهای تو به مسیر پیشرفت خود بازگشتند.
پس هر وقت حس کردی که سایهی همزهای بالای سرت سنگینی میکند یادت بیاور جای این همزه بالای سر تو نیست و زینتبخش حرف سوم نام برادرمان است! محکم و بااقتدار روی خاک کشورت قدم بردار و بدان قلبهایی هستند که با عشق تو میتپند و دلشان خوش حتی به تکیهکلامهایی مثل میدونی و نتیجتاً لابهلای سخنانت است. بمان، بخوان، زندگی کن و بازهم میگویم بدان ما قدردان راهی که رفتهای و کارهایی که کردهای هستیم.
از طبقهی منفی یک به عرش راه باز کردی و ثابت کردی موفقیت تنها نیاز به یکچیز دارد و آنهم عشق به کاری که داری انجام میدهی. زادروزت فرخنده یاسر جان…